سینمای دینی"، "انسان درهمه ابعادش" (صورتبندی "توحید، عدالت، اخلاق، معرفت")
به احترام خدمات فرج الله سلحشور، از بنیانگذاران سینمای دینی ایران _ بسیج هنرمندان_ ۱۳۹۱
امام صادق(ع) به همهی هنرمندان طول تاریخ فرمودند «من قال فینا بیت شعر...»، هر کس یک بیت شعر برای ما در این مسیر بگوید خداوند به ازای هر بیت شعر، یک بیت یعنی یک خانه در بهشت برای او بنا میکند و ما تضمین میکنیم. حالا شمای سینماگر اینطور ترجمه کن و بگو که امام صادق(ع) این را گفتهاند که من فعل فینا و لنا، هر کس یک سکانس فیلم خوب بسازد و ارزشهای الهی ما را در جامعه نشان بدهد و افکار عمومی را جذب این ارزشها بکند، تضمین میکنیم به ازای هر سکانس یک بیت در بهشت بگیرد. احتمالاً آنجا برای سکانس خانههای دو طبقه بدهند. چون یک سکانس سینمایی سختتر از یک بیت شعر است. البته با بعضی سینماهای شما اینطور نیست. بعضی سینماهایی که بعضیها میسازند اینطور نیست و همینطور دوربین را روشن میکنند تا تمام بشود. ولی اگر یک سکانس متعهدانه ساخته بشود ارزش آن کمتر از یک بیت شعر نیست و قطعاً بیشتر است. راجع به رهبران الهی در توزیع و تبیین و ترویج ارزشهای الهی، توصیف ملکات انسانی، امروز با اخلاق دنیا را میشود فتح کرد. دوستانی که ارتباط دارند میدانند در شرق و غرب عالم، مسلمان و غیر مسلمان، آن بخشی از اسلام که بدون معطلی اینها را جذب میکند یکی معنویت اسلام است. بخشی از دعای کمیل و بخشی از دعای صحیفه سجادیه به زبان اینها ترجمه کردی، دیدی بودایی گریه میکند، مسیحی گریه میکند، مسلمان غیر شیعه اهل سنت، یک بخشی از صحیفه سجادیه را خواندم گفت این دعا چیست که اینقدر قشنگ است؟ در مسجدالنبی یک مصری اهل سنت نشسته بود من دعا را اول یواش میخواندم دیدم گوشهایش را تیز کرده بعد ریا کردم بلند خواندم عمداً خواندم منتها آن ریا ثواب داشت، عمداً بلند خواندم که بشنود. این یک مرتبه دعای خودش را رها کرد و دیدم همینطور 5 دقیقه دارد نگاه میکند بعد دیدم چشمانش پر از اشک است، بعد گفت میتوانم بپرسم این چه بود خواندی؟ گفتم این دعاست. گفت که شما شیعهای؟ گفتم بله. گفت مگر شیعهها دعا میخوانند؟ گفتم بعضی وقتها میخوانند. بعد گفت این چه دعایی است اینقدر زیباست؟ گفتم این دعای بچه پیامبر است پسر امام حسین(ع) امام سجاد(ع) است. اسم او را شنیدی؟ گفت نه. بعد گفت میشود یکی از این دعا به من بدهی؟ گفتم بله این برای تو. این دعای امام سجاد(ع) را روی چشمانش میکشید اشک میریخت و میخواند. در جلسة بوداییها و هندوها همینطور. این معارف عظیم معنوی اسلام در تمام دنیا خاضع میکند همه خضوع میکنند و یکی اخلاق اسلام است. وقتی این سلوک اخلاقی پیامبر و اهل بیت که اینها با مخالف چگونه برخورد کردند با غیر مسلمان چطور؟ با فقیر و غنی چطور؟ در زندگیاش چگونه بود؟ سبک زندگی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را میگویی اینها در برابر آن خضوع میکنند. روایت امیرالمؤمنین(ع) را خواندم کمونیستها بلند شدند و برای امیرالمؤمنین کف زدند. تازه ما آنجا بیهنری و بدون هنر و منهای هنر این کارها را کردیم ما منهای هنر فقط متن را خواندیم و ترجمه کردیم هیچ هنری در آن نبوده، طرف عکس چگوآرا روی سینهاش، ستاره سرخ روی کلهاش، عضو کمونیست، روایات و آیاتی از قرآن راجع به عدالت اجتماعی از پیامبر(ص)و امیرالمؤمنین(ع) خواندم بلند شدند کمونیستها کف میزدند. بعد طرف گفت این حرفها خیلی قشنگ است ولی چه ربطی به دین دارد گفتم به دین شما ربطی ندارد ولی به دین ما ربط دارد جزء دین ماست. در سمینار دیگری در مسکو از غرب آمده بودند اکثر مدعوین آن غربی بودند انگلیس، آمریکا، کانادا بحث توسعه بود بعضی از دیدگاههای اسلامی راجع به عدالت، توسعه و اخلاق را گفتم. یک پروفسور آمریکایی که خیلی مشهور است و همین الآن از نظریهپردازان توسعه در دنیاست ایشان گفت این چندتا جملهای که خواندی – منظورش همین روایات بود – گفت اینها اینقدر مهم بود که به نظرم 20 سال باید نشست و راجع به اینها گفتگو کرد چون اینها باب جدیدی در باب توسعه و تمدن است اینها حرفهای تازهای است. خب ما چنین منبع غنیای داریم. چه کسی میتواند اینها را درست و هنرمندانه عرضه کند. یک تعبیری از علامه امینی، ایشان در «الغدیر» میگوید، ایشان ادبیات شعر علوی و اموی را تفکیک کرده، میگوید شما ببینید چرا شاعران و هنرمندان اهل بیت در طول این هزار سال اینقدر مورد غضب و خشونت گرفتهاند؟ اینقدر کینه؟ اینها مگر جز یک قلم چه داشتند؟ اینها کاری نکردند، اینها نه سلاحی داشتند، نه پولی داشتند، آواره و دربهدر بودند چرا اینقدر از هنر، قلم و شعر اینها میترسیدند؟ چرا هزار سال است دنبال اینها هستند بزنند نابودشان کنند؟ دعبل گفت من صلیب و چوبه دارم روی دوشم است هرجا میروم با خودم هرجا میروم میبرم، این قلم من صلیب من است. من هرجا میروم با خودم میبرم، هر شعری میگویم آمادهام بلافاصله من را اعدام کنند ولی دست از اهل بیت برنمیدارم. برای این که این هنر تأثیرگذار بود اگر شعری بود که دو نفر هم گوش نمیکردند میگفتند بگو آقا هرچی دلت میخواهد شعر بگو، خودمان دیوان تو را چاپ میکنیم! میدیدند شعرش تأثیرگذار است هرکس میشنود منقلب میشود. محتوا قوی، فرم قوی است، گفتند اینها راهی ندارد. علامه امینی میگوید این که هنرمندان و شاعران اهل بیت(ع) همیشه چشم انتظار عواقب سخت بودند و هر شب فکر میکردند شب آخرشان است و هر روز میگفتند امروز را به شب نمیرسانیم دست از زندگی شسته بودند زندگی خانه بدوش، آواره، مأیوس، فراری در طول زندگی، منتظر بودند آنها را بکشند، آنها را بسوزانند و زبانشان را ببُرند و بیحرمتی کنند و در طول تاریخ کردند میگوید علتش فقط این بود که اینها هنرشان را جز به خدا نفروختند فقط با خدا معامله کردند گفتند خدایا من میتوانم با این شعر، با این سینما، من میتوانم در این 10- 20 سال برای خودم پول و شهرت بیاورم و از دست دشمن هم بگیرم ولی همه هنرم را به تو فروختم و همه را با آخرت معامله کردم. البته بدانید این کار را بکنید در دنیا هم به آن چیزهایی که دنبال آن نیستید ولی همه دنبال آن هستند به همانها میرسید. این را هم وعده دادند. روایات مکرر داریم که هرکس در هر عرصهای حسابش با خدا باشد یعنی طرفش فقط خدا باشد، تو فقط آخرت را هدف بگیر خدا دنیایش را درست میکند طوری که فکر آن را هم نمیکردی. تو دنبال شهرت و ریاست و جایزه نباش، ولی آنجا صادقانه و قوی دنبال این هدف باش اینهایش هم درست میشود ضمن این که نشد، به درَک که نشد، ما داریم از اینجا عبور میکنیم. دقت کردید که چرا روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و خود قرآن قبل از همه، زیباترین واژگان است و اینها مدال افتخاری برای هنر و ادبیات است. اینها هیچ وقت نگفتند حرف ما حق است دیگر هر طور گفتید گفتید. ما که داریم حق میگوییم. هنر مهم نیست، زیبایی کلمات و واژگان مهم نیست، حرف حق را بزن. نخیر، صحبت این هم هست که حرف حق را بزن اما حرف را چطور بزن؛ چه وقت بزن. بینید در روایات میگوید حق بودن حرف کافی نیست – من روایت را برایتان آوردم ولی فرصت نیست بگویم – فقط اجمالاً بدانید ما صدها حدیث در این باب داریم که میگویند حرف حق زدن لازم است اما کافی نیست. باید چندتا چیز دیگر هم در جریان باشد و رعایت شود این حرف حق چه وقت گفته شود؟ هر وقتی هر حقی را نمیشود گفت نمیشنوند. سوء برداشت میشود. چه وقت میشود گفت؟ به چه کسی میتوان گفت؟ و چگونه باید گفت؟ به این سه تا سؤال جواب بدهید. این سهتا هم در حق بودن حق دخالت دارد فقط محتوایش نیست. میدانید متکلمین بحث میکنند و میگویند پیامبران غیر از شرطهای باطنی یک شرطهای ظاهری هم داشته باشند مثلاً هیچ پیامبری نباید زشت باشد، این هست و ما هیچ پیامبر زشتی نداشتیم با این که زشتی و زیبایی ارزشی نیست چون دست خودت نیست ضمن این که کاملاً نسبی است. نه این که همه خوشگل باشند. یک وقتی از پیامبر پرسیدند آقا شما خوشگلتری یا حضرت یوسف؟ فرمودند ایشان خوشگلتر بود ولی من بانمکترم. زشت نباید باشد. قیافهاش، در تیپش، در راه رفتنش، در مباحث کلامی هست که پیامبر نباید یک عیب ظاهری داشته باشد ولو تقصیر خودش نیست، ولو خلاف ارزش نیست ولی چیزی که مخاطب تا نگاهش بکند بگوید برو بابا، نباید باشد. طرز حرف زدنش، طرز نگاه کردنش، طرز راه رفتنش، طرز لباس پوشیدنش. مثلاً در روایات چرا اینقدر به زیباییها تأکید میشود؟ میگوید پیامبر(ص) هیچ و هرگز نشد که کسی در خانه یا بیرون با موی ژولیده ایشان را ندیده، هرگز کسی ندید که ایشان آب دهان بیرون بیندازد. هرگز کسی ندید ایشان قاه قاه بلند بلند بخندد. اگر آینه نبود حتماً در آب نگاه میکرد بعد میرفت، هرگز نشد ایشان را بدون عطر زدن ببیند. میگفتند هر کوچهای که ایشان رد میشد از بوی عطر پیامبر میفهمیدیم ایشان از اینجا رد شده است. هرگز جلوی جمع پایش را دراز نکرده است، هرگز تکیه نداده، حتی جلوی کودکان، هرگز تند تند غذا نخورده، هرگز دستش را در سفره دراز نکرده که یک چیزی از آن طرف بردارد بگوید چرا آن طرف گذاشتید این طرف چرا نگذاشتید. خیلی چیزهایی که ما خیلی اینها را مهم نمیگیریم ولی همه اینها تأثیر دارد که وقتی کسی دارد او را نگاه میکند کمترین کراهت و نفرتی بر او نباید ایجاد شود. اینها در حق تأثیر دارد در سینما هم همینطور است. اگر بنده یک فیلمی، یک شعری، یک هنری، یک کاری کردم محتوایش هم درست و بحق بود ولی مخاطب همینطوری که نگاه میکند از این حواشیاش حالش بهم میخورد. این حق نیست این سینمای حق نیست خسته میشود، خمیازه میکشد. این سینمای حق نیست کسی فکر نکند حق بودن فقط به محتواست، جذبه هم جزئی از حق است، منتها جذبه فقط جذبه شهوی نیست، آن جذبه شهوی و نفسانیت را گفتند بد است ولی در کنار آن ما جذبهای به نام جذبه ربّانی داریم. همان که پیامبران و اهل بیت داشتند. چقدر در روایت دارد که کافرِ مشرکِ فحاش آمده با امام(ع) و با اهل بیت(ع) روبرو شده بخاطر طرز نگاه کردن و حرف زدن و راه رفتن امام، طرف تغییر ایدئولوژی داده است. از این روایات خیلی داریم بدون این که حرف را بشنود، این سبک را دیده و بر اساس این سبک بحث کرده است. خطبههای حضرت زهرا(س)و حضرت امیر(ع) و بقیه اهل بیت(ع) را اگر نگاه کنید در تمام آنها این مسائل را میبینید.
امام(ره) راجع به غنا یک بحثی دارد راجع به فقهی و اخلاقی، این توضیح خیلی مهم است راجع به سینما هم صدق میکند. شنیدید که میگویند غنا موسیقی خواندنی است که مناسب مجالس لهو و لعب است بعد میپرسند که خب چه مشخصاتی مناسب لهو و لعب است؟ میگویند خودت به محیط و جامعهات نگاه کن، برداشت افکار عمومی عرف جامعه است. ممکن است یکسری موزیکهایی برای همه افراد بدون استثناء حرام باشد چون هرکسی آن را گوش کند این موسیقی، این موزیک، این خوانندگی و ترانه مهیج افراطی شهوت است یا مهیج عصبانیت و شهوت است میدانید که موسیقی هست خشونت میآورد، موسیقی هست که جنون میآورد، دیوانگی، موسیقیهایی هست که خیلی گوش کنید تا خودکشی میروید، موسیقیهایی هست که افسردگی میآورد. موسیقیای هست که حماسه میآورد، بسته به اثر موسیقی، شما موسیقی را ارزش میگذارید. میگویند آن موسیقی که مخصوص مجالس لهو و لعب است یعنی شهوت و غفلت و فساد را زمینهسازی میکند این حرام است برای همه حرام است یک موسیقیهایی هست که بستگی به زمان و مکان و مخاطب و عرف دارد. همین الآن ممکن است یک موسیقیای باشد اگر من گوش کنم در من اثر منفی نداشته باشد ولی شما گوش کنید اثر منفی داشته باشد این بر من حلال است بر شما حرام میشود. خب راجع به سینما چه؟ راجع به سینما هم همین را بگو. بگو یک سینمایی داریم مخصوص مجالس لهو و لعب است یا سینمای مروّج منکر است، مروج ظلم است. آقا فیلمی که مینشینی میبینی و تمام میشود و رمانی که میخوانی و تمام میشود بعد به این نتیجه میرسی که اصلاً عدل و ظلم چرند است! اصلاً حق و حقوق منشأ الهی ندارد! یعنی چه هر کار کردی کردی. سینمایی که آخرش نتیجه میگیرد اخلاق کلاً دروغ است یا نسبی است! کلاً ما مجبوریم هیچ اختیار و مسئولیتی نداریم. یا آنی که میگوید انسان کلاً رهاست، اصلاً خداوند فقط همان اول آدم و حوا را آفرید بعد رفت تعطیلات! بعد ما خودمان همینطور داریم میآییم و میرویم! خب اینها هیچ کدام سینمای دینی نیست سینمای اسلامی، سینمایی است که نه تفویض و نه جبر. سینمای مخصوص لهو و لعب چیست؟ سینمایی که شما میخواهی بچهات نبیند. البته گفت اینهایی که میخواهند بچهشان نبیند بعد میگوید بچه نبید بعد بچه هم خودش میگوید مامان و بابا نبیند. اول پدر و مادر میگویند بچهها نبینند، ولی فردایش بچه میگوید یک وقت مامان و بابا نبینند ما داریم میبینیم! اینهایی که میگویند بچهها نبینند اینها دارند کلاه خودشان را برمیدارند. اینهایی هم که میگویند هیچ فیلمی را نبین. بعضی از خانوادهها هستند میخواهند بچه را حفظ کنند، جلوی چشم بچه را گرفتند گوشهایش را هم گرفتند همینطور میخواهند 24 ساعت با آنها راه بروند! نه بابا، باید یک فضایی باز کنید خطاپذیر هم هست، صددرصد قابل کنترل نیست ولی باید خط قرمزهای کلی آن روشن باشد و این باید خودش توجیه باشد که همیشه نمیشود مواظب کانال باشید که کدام فیلم را آورید یا بروید توی اتاقش. گاهی میشود ولی همیشه نمیشود. خب حالا آن فیلمی که نمیخواهی بچهات یا کسی ببیند که تو داری تماشا میکنی آن سینمای مخصوص مجالس لهو و لعب است. این روشن است. کلاه خودت را برندار. آن سینمایی که وقتی میبینی آخرش نتیجه میگیری که خدا و قیامت دروغ است آن سینمای غیر اسلامی و ضد اسلامی است. آن سینمایی که ظالم و ظلم را توجیه میکند و مظلوم را تخدیر میکند آن سینمای غیر اسلامی است هرکس ابهام دارد بگوید بحث کنیم ببینیم کجا ابهام دارید؟ معروف و منکر را نمیشناسید یا اثر سینما را نمیدانید؟ ممکن است بگویند که آقا سینما اینطوری سیاه و سفید نیست که یا اخلاق را تقویت میکند یا ضد اخلاق را. معلوم است حتماً همینطور است. حتماً باید برآیند آن را دید. یکی از دوستان میگفت شما الآن میخواهید شهوترانی را محکوم کنید بالاخره در فیلمتان باید 4 تا صحنه شهوترانی را بیاوری تا بعد معلوم شود چی را میخواهی محکوم کنی؟ یا نه، نیاوری همینطور روی هوا بگویی؟ حتماً میشود آورد منتها چگونه میشود آورد؟
قرآن کریم وقتی میخواهد تقوای حضرت یوسف(ع) را نشان بدهد آن صحنه را هم قبلش میگوید که زلخیا آمد درها را بست و خودش را هم آماده کرد بعد هم گفت «حیت لک» بیا من در اختیارم. خب این حرفها، حرفهای خلاف شرع است ولی این مقدارش را قرآن میفرماید. اما هیچ کس این قصه را میخواند شهوی نمیشود. اگر کسی قصه حضرت یوسف(ع) را بخواند که این صحنه هم در آن هست، بعدش هم آن صحنهای را که میفرماید «لولا برهان ربّی» اگر نباشد و نبود برهان خدا و ربّ، این کار ممکن است بشود. خب اینجا ترسیم شده شروع عشق بازی زلخیا با یوسف پیامبر(ع)، حتی دارد صحنه را هم ترسیم میکند که چطوری خودش را آماده کرد و درها را هم بست. ولی کسی این را میخواند تهش نتیجه نمیگیرد که عجب، این صحنه را خواندیم کمی تحریک شدیم! مگر به قول آن که امام گفته بود، شنیدید که یک کسی گفته بود آقا یک فیلمی گذاشتند من پیرمرد هم نگاه کردم یک جوریام شد سرم را پایین انداختم! امام(ره) گفت بیاورید ببینیم، فیلم را دیدند گفتند این فیلم اشکال و شبهه فقهی و شرعی نداشت ولی جنابعالی یک کمی احتیاج به تهذیب نفس دارید. با دیدن یک خانمی آمده آنجا دو کلمه حرف زده، جنابعالی یک جوری شدی، خب یک مشکلی داری. اما میشود کسی ظواهر شرع را ظاهراً رعایت کند ولی فیلمش کاملاً هالیوودی و خلاف شرع باشد از این فیلمها که در این سالها خیلی دارند پخش میکنند که حجابش را نگاه میکنی میبینی درست است، آن پسر هم که ریش دارد، موضوعش هم مجلس امام حسین(ع) است، بعد دارند آش نذری هم میزنند، دختره هم میگوید خدایا یک شوهر خوب قسمت کن، پسر هم یک پسر لامذهبی است بخاطر این که این دختر مذهبی است به عشق آش امام حسین یک مرتبه متحوّل میشود. این فیلمی که – حالا بچه من بزرگ شده – ولی سال دوم یا سوم ابتدایی بود نشسته بودیم تلویزیون داشت یک فیلم پخش میکرد به نظرم ده دقیقهای از فیلم بیشتر نگذشته بود طوری این پسر و دختر با هم حرف زدند این پسرم به من نگاه کرد گفت بابا، گفتم چیه؟ گفت این دوتا آخرش با هم ازدواج میکنند. خب این فیلم معلوم است که داری چه کار میکنی، تو پیامت را دادی. از نظر شرع همه چیز درست بود منتها تهش سوراخ بود. از آن طرف خدای متعال در قرآن دارد کاملاً صحنه جنسی را ترسیم میکند. یا قضیه حضرت لوط، دارد صحنه را کامل نشان میدهد میگوید اینها همه همجنس باز بودند مثل الآن که دوباره قوم لوط بر دنیا مسلط شدند، آمده که مهمانان حضرت و فرشتگان الهی هستند به شکل انسان آمدند میگویند اینها چه کسانی در خانه تو هستند؟ این مهمانان چه کسانی هستند؟ گفت چه میخواهید؟ گفت خودت میدانی ما چه میخواهیم؟ خب این صحنه خیلی حرفهای زشتی است. قرآن کریم این را ذکر میکند برای این که بدانیم وقاحت تا چه حد بود؟ چون الآن همین وقاحت بر سینمای جهان حاکم شده است و بعدش میفرماید که آموزش الهی را نشان میدهد میگوید «حالات بناتی» زن دارید، مرد دارید، شما از فطرتتان فاصله گرفتید، شما این قدر شعور فطری ندارید که نمیفهمید تفاوت زن و مرد چیست؟ دیگر جنسیت سرتان نمیشود؟
بنابراین این که کسانی میگویند آقا نمیشود سینمای اخلاقی ساخت، چون در سینمای اخلاقی باید کمی ضد اخلاقی هم باشیم! شما وقتی این قضیهای که زلخیا میخواهد با حضرت یوسف(ع) برای فساد زمینهسازی کند این را میخوانید در آن لحظه خاصی که حضرت یوسف(ع) امتناع میکند و میرود با این زیباترین آدم است واقعاً آنجا شما مجذوب زیبایی چهره یوسف هستید یا مجذوب زیبایی روح یوسف هستید؟ خب صحنه جنسی ترسیم شده است، هم صحنه همجنسبازی است و هم صحنه زنا و هم لواط است که هر دو در قرآن ترسیم شده است ولی و قتی میخوانیم کمترین تحریک جنسی در مخاطب ایجاد میشود؟ نفرت نسبت به زنا و لواط و فساد ایجاد میشود در این دوتا داستان روح تقوای جنسی است که حاکم میشود. برنده، تقوای جنسی است. اما شما ظواهر شرعی را رعایت کن فیلم نگاه میکند ته آن همه چیزش ظاهراً مذهبی بود ولی مردهشور ترکیب آن را ببرد که تهش که وقتی این را میبینم در بنده هیچ نوع معنویتی ایجاد نمیشود میشود قصه پیامبران را فیلم کرد و این فیلم کاملاً ماتریالیستی باشد و شده، مگر هالیوود فیلم پیامبران را نساخته است؟ معجزه شکافتن نیل را که اولین بار هالیوود سینمایی کرد. قضیه معجزه کشتی حضرت نوح(ع) را هالیوود سینمایی کرد. منتها از نبوّت و وحی تفسیر مادی درمیآورید! من واقعاً اینجا باید تشکر کنیم از کسانی و دوستانی که در این عرصه، امثال آقای شورجه و کسان دیگری که با هزاران زحمت و فحش و اهانت به صحنه آمدند و ایستادند و دوستان جمع اینها یک جمع محدودی هستند. و اینجا میخواهم بطور خاص از آقای فرجالله سلحشور تقدیر و تشکر ویژه کنیم که ایشان و همکارانشان را باید از پدران جریان سینمای دینی و تصویر قصص قرآنی دانست که یک سینمای جهانی را عرضه کرده است یعنی از شمال آفریقا تا کشورهای عربی، مصر، منطقه خلیج فارس تا کشورهای همسایه خودمان در ترکیه و این طرف آسیای میانه، تاجیکستان، افغانستان، همه جا فیلمهایی که ایشان از دو – سه قصه قرآن ساخت بینندههای چندصد میلیونی داشت حتی من شنیدم تا حد دو – سه میلیارد بیننده داشته مجموعه فیلمهایی که ایشان از قرآن تهیه کرد و باید او را از پدران این جریان دانست که علیرغم خیلی از مشکلات کار را پیش میبرند، ایشان و سایر دوستان. کلاً این جمع محدودی که در حوزه سینما دارند برای دین خدا و برای گسترش توحید و عدالت، برای نفی تهاجماتی که علیه انسان و انسانیت، علیه توحید و عدالت میشود، وقت میگذارند، سرمایه میگذارند، از همه اینها باید انصافاً تقدیر و تشکر ویژه کرد و واقعاً در این دوره، یک سنگر را زدند و تنهایی که خاکریزی که ده – بیست نفره ایستادند و الحمدلله این خاکریز دارد جمعیت آن انبوه میشود امیدواریم برسد به جایی که ما به زودی شاهد هزاران فیلمساز، کارگردان، سناریونویس باشیم که با روح انقلابی و ایدئولوژیک و حزبالهی بدون هیچ شرمندگی و کاملاً هنرمندانه نه فیلمهای ضعیف درجه 2 و 3 که از خجالت به آنها جایزه میدهند از این که میترسند بعداً یک جایی آنها را ببرند و توی روزنامه بنویسند آقا یک جایزه الکی به این حزبالهیها بدهید که باز بعداً علیه ما چیزی نگویند. نه؛ با افتخار بگویند که خب واقعاً بهترین فیلم بود. همان کاری که اول جنگ با دست خالی با جنگ شد و آخر جنگ اینطوری شد در عرصه سینما هم ما داشته باشیم.
این عبارت را امام(ره) فرمود که غنای باطل همان چیزی است که در مجالس لهو و لعب و باطل مثل مجالس بنیامیه و بنیعباس بود. چه طور مجالسی را آنطور برپا میکردند؟ مجلس شهوت، غفلت، تخدیر و اصالت نفس و لذت. فرمود هر آهنگ و موسیقیای، هر فیلمی که به درد یک چنین مجالسی میخورد آن سینما حرام است ساختن آن حرام، دیدن آن حرام، تهیه بلیت حرام و تهیه آن حرام است. مثل این که در مورد مشروب گفتند. گفتند در مورد مشروبات 9 نفر درباره هر لیوان مشروبی که آماده است 9 نفر مسئولیت دارند، جهنمی میشوند آن کسی که به این قصد انگورش را کاشت، هدفش همین بود، آنی که حمّالی کرد از باغ تا فلانجا آورد، آنی که جوشاند و.... تا آن کس که میرسد به ساقی و تا میرسد به شارب یعنی آن کسی که میخورد. در حوزه سینما هم همینطور است، سینمای ضد اخلاق، ضد عدالت، ضد نبوّت، 7 بلکه 70 نفر را از تهیه کننده و نویسنده و مبلّغ آن تا بلیطفروش تا تماشاچی آن، همه مسئول هستند. سینمای دینی یعنی سینمای اخلاق، عدالت، اندیشه، تقوا و توحید. این سینما هم همان 70 نفر، همه پاداش دارند. ببین چطور در زیارتنامه عاشورا میگوید نه فقط نفرین بر آن کسی که سر حسین را برید، نفرین بر آن کسی که آن اسب را را زین کرد «اسرجت و الجمت» آن کسی که زین گذاشت و آن کسی که لجام و لگام آن اسب را گرفت. نفرین بر او. چون شماها اگر این کارها را نمیکردید کربلا نمیشد، شماها مقدمات آن را چیدید از آن طرف امیرالمؤمنین یک کسی آمد گفت جنگ تمام شد، عملیات پیروز شد گفت برادر و پسرعموی من میخواست در این عملیات باشد ولی نتوانست. حضرت(ع) فرمودند واقعاً میخواست باشد و نتوانست؟ گفت بله، فرمودند دلش با ما بود؟ اگر مانعی نبود بدون بهانه میآمد؟ گفت بله. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند او با ما بود. بعد یک جملهای فرمودند که این الآن به درد شما میخورد، گفت امروز در این نبرد کسانی در کنار ما جنگیدند و شمشیر زدند که هنوز به دنیا نیامدهاند. امروز کسانی در پیش چشم ما، همین امروز کسانی اینجا در کنار ما شهید شدند که هنوز در شکم مادرانشان هستند. یا در پشت پدرانشان هستند هنوز به دنیا نیامدند ولی اینجا با ما جنگیدند. الآن شما میتوانید مصداق همان شاعری باشید که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) این جملهها را در موردشان گفتند. مصداق همان هنرمند باشید یا میتوانید مصداق همان کسانی باشید که قرآن علیهشان فرمود. ما طرفدار زیبایی مطلق هستیم نه زیبایی ناقص، نه زیبایی آمیخته با زشتی، نه زشتی در خدمت زیبایی، و نه زیبایی در خدمت زشتی. زیبایی در خدمت زیبایی. در مورد موسیقی گفتند اگر انسان را به گناه و شهوت تشویق کند حرام است، اگر این خصوصیت را نداشته باشد حرام نیست، سینمایش هم همینطور است. یک کسی بگوید ذات موسیقی، شهوت است. نه؛ ممکن است بگوییم موسیقی شهوی پرطرفدارتر است، راحتتر است، اما نمیتوانی بگویی ذات موسیقی فقط شهوت است، سینمایش هم همینطور است. بله، سینمای شهوت ساختن، سینمای سکسی و جنسی و عوامانه، و این کارها را ساختن هم راحتتر است و هم مشتری بیشتری دارد اما معنیاش این نیست که ذات آن این است.
یکی از حضار: استاد موسیقی شهوی چیست؟ چون ما چنین موسیقی نداریم؟
استاد: هر موسیقی که گوش کنید شهوتی بشوید موسیقی شهوی است. ندارید؟ ببینید غنا اولاً فقط موسیقی و موزیک نیست؛ غنای مضمونی صحبت میکنند. اولاً اگر بر فرض فرمایش شما موسیقی بدون کلامی که محرک شهوت باشد نداشته باشیم، فرض کنید نداریم، اگر نداریم حرام نیست ولی داریم. میدانید فارابی نابغه و پدر ریاضیات و موسیقی است و فیلسوف بزرگ هزار سال پیش است، متفکر استثنایی است، ایشان به 76 زبان چیز میخوانده و مینوشته. و ابنسینا میگوید من بعضی از آثار ارسطو را که متوجه نمیشدم 40 بار خواندم و بعضی جاهایش را نفهمیدم میخواستم نقد بزنم بعد که کتاب فارابی را خواندم فهمیدم، یک چنین کسی است. ایشان پدر موسیقی، حتی بعضی از گامهای موسیقی فعلی غرب، ابداع فارابی است بخشیاش هم ابداع خوارزمی است این را هم بدانید. اینهایی که میگویم اگر خواستید دوستان رجوع کنید. ابنسینا در بحث نفس و علمالنفس و چند جای دیگر در باب هنر و موسیقی – اگر خواستید یک جلسهای بگذاریم راجع به موسیقی در فلسفه اسلامی بحث کنیم - اخوانالصفا بحثهای مهمی در حوزه موسیقی دارند و اصلاً 4 نت موسیقی با 4 طبع بشر و 4 فصل طبیعت همه اینها را به هم مربوط میکند و در فلسفه یونان در این باب بحث شده است و در عرفان هندی و ایرانی و یونانی قبل از اسلام بحث شده، فلاسفه اسلامی هم در باب نسبت موسیقی با اخلاق مفصل بحث دارند، نسبت موسیقی با عرفان مفصل بحث دارند نسبت موسیقی با علمالنفس و روانشناسی و تعلیم و تربیت مفصل بحث دارند. آنجا توضیح میدهد از جمله جناب فارابی که خود موسیقی بدون کلام، چه تأثیری در روانشناختی افراد دارد. بعد انواع موسیقی را میشمارد میگوید موزیکهایی هست که بدون کلام است، چون کلام، غنای مضمونی میشود که بعضی از فقهای شیعه میگویند اصل غنا همان غنای مضمونی است یعنی به محتوای کلامش مربوط است فارابی که موسیقیشناس این را میگوید میگوید موزیکهایی هست که خود موزیک بدون کلام، مخاطب متعارف را تا جنون و دیوانگی پیش میبرد. موسیقیای هست که خشونت را در مخاطب ایجاد میکند طوری که آماده به قتل بشود! موسیقی شهوی بدون کلام، میگوید موسیقیای هست که – حالا تعابیری که ایشان دارد – میگوید این موسیقی در یونان و بعضی جاها به عنوان مجلس لهو و لعب و مقدمات آمیزش جنسی این موسیقی را میزدند. موسیقی بدون کلام وجود دارد که اشتهای خوراک را زیاد میکند یعنی وقتی مینشینند این موسیقی را میزنند خوراکشان را دو – سه برابر میخورند. موسیقیای هست که خواب و... بعد در یک جلسهای از ایشان میپرسند مگر موسیقی بدون کلام اثر دارد؟ میگوید الآن به شما نشان میدهم که اثر دارد یا ندارد؟ دوتا تکه چوب درآورد – این در کتاب فارابی در «تاریخ موسیقی» ذکر شده بروید ببینید – شروع کرد این دوتا تیکه را بهم زدن، اول یک جوری زد که همه مجلس خندیدند خوب موسیقی بدون کلام اما کُمیک و طنز، همه را میخنداند. بعد طوری زد که همه به حال غم و حزن رفتند و بعضیها گریه کردند! با همان دو تکه چوب، کلامی هم نبود. بعد جوری کرد که همه خوابیدند. آنجا نقل شده که بعد از 20 دقیقه چوب را طوری زد که اکثر جلسه، همه خوابیدند و ایشان چوبهایش را در کیسهاش گذاشت و بیرون رفت.
موسیقی خیلی اثر دارد و به همین علت میگویند، بعضی ازحکمای اسلامی اخلاق میگویند حتی موسیقی صددرصد حلال، اگر به آن معتاد شدید قدرت اراده شما ضعیف میشود و لذا آدمهایی که خیلی اهل موسیقی هستند و دائم یک چیزی توی گوش آنها هست حتی حلال آن، حلال آن هم که زیاد میشود کمیّت زیادش حرام میشود به دلیل این که معمولاً اینهایی که غرق در موسیقی هستند معمولاً آدمهای شلی هستند محکم نیستند هیچ تصمیم محکمی در زندگیشان نمیتوانند بگیرند چون اراده ضعیف میشود و قوه خیال و وهم قوی میشود و زودرنج و آسیبپذیرند. شما ببینید وقتی بعضی از این هنرمندان وقتی افراط میکند و تعادل شخصیتیاش را از دست میدهد و بیش از اندازه رمانتیک میشود همه چیز را احساساتی میبیند بعد کم کم دلش میخواهد دیوار نباشد میگوید من دلم میخواهد دیوار نباشد، بعد خیال میکند وقتی این دلش میخواهد دیوار نباشد دیوار هم باید کنار برود! میگوید کاش که دیوار نبود میرود تق به دیوار میخورد و بعد دچار افسردگی میشود! این که بعضی از این تیپهای هنرمند و شاعر که ظریفتر و ذهنشان دقیقتر و حساسترند، زودرنجترند و اینهایی که تعادل ندارند، قدرت قوی ندارند معمولاً سراغ مواد مخدر و چیزهای دیگر میروند علتش همین است.
بنابراین موسیقی بدون کلام کاملاً روی شخصیت و روانشناسی فرد و جامعه تأثیر دارد. جنگهای بزرگ با موسیقی و بدون موسیقی دو جور اتفاق میافتد. طبلی که در جبهه میزنند بدون کلام و با کلام؛ حتی در خود جبهه ما، وقتی که صدای مارش جنگی میآمد تا نمیآمد آدم دو جور کَنده میشد. یک تأثیری است بین موسیقی حتی موسیقی بدون کلام با روح انسان، رفتار انسان، انگیزه انسان. اینها را باید دانست. اما این که این تأثیرات چقدر است؟ سینما و تصویر هم همینطور است. قرآن میفرماید «فلینظر الانسان إلی طعامه» انسان باید به آنچه که میخورد قبلش نگاه کند. در روایت فرمودند این فقط خوراک شکم نیست خوراک روح هم هست. شما شده تا حالا یک چیزی را بخورید اصلاً نگاهش نکنی و بخوری؟ شده؟ احتمال دارد نمیگویم احتمال ندارد؟ من میگویم تا حالا شده کسی هیچ نفهمد چیست چشمهایش را ببندد وارد بشود بنشیند سر سفره شروع به خوردن کند. باید نگاه کنی. اگر برق هم رفته باشد نمیخوری مگر این که خیلی گرسنهات باشد و وقتی چراغ روشن است نمیخواهی ببینند چه میخوری!
ببینید این که انسان حتی این غذای عادی را که میخواهد بخورد، یک مایهای دست تو میدهند نمیگویند چیست، شما میگویی باید بدانم بعد بخورم. حتی اگر شما چای را به جای نوشابه بخوری با این که هر کدام را بخوری اشکالی ندارد ولی نوشابه را به جای چایی بخوری حالت بهم میخورد یعنی به نیّت چای شما نوشابه بخور. حالتان بهم میخورد. بگویند در ظرف یک چیز دیگر است بعد تو میخوری میبینی مزه یک چیز دیگر میدهد حالت بهم میخورد ولی اگر اول به شما میگفتند این آن نیست این است شما خیلی هم با لذت میخوردید. خب قرآن میفرماید «فلینظر الانسان إلی طعامه» انسان باید به این غذای جسمانی خودش توجه و دقت کند و میکند.
حالا معذرت میخواهم این را میگویم ولی یک بحث مفصلی در حوزه روانشناسی تغذیه هست که این بحث را در آن آوردهاند چون در این باب روایتی را هم دیدم عرض میکنم. همینطور که موقع ورود غذا این کار را میکنید موقع خروج غذا همه یک نگاهی میکنند. نگاه کن ببین که ته دنیا چیست؟ تو تمام 24 ساعت نقشه میکشی پول، زندگی، خانه، که آخرش بخوری! تهش این است. تمام اینهایی را که با لذت میخوری حقیقتش این است. این «فلینظر إلی طعامه» امام(ع) میفرمایند که انسان به غذای ظاهری خودش توجه میکند که چه میخورد، به غذای روح خودش، به غذای عقلانی خودت توجه نمیکنی؟ غذای روح و عقل چیست؟ سینماست، کتاب است، رمان است، سخنرانی است، اینها غذای روح است. هرچه که از طریق چشم میبینی و از طریق گوش میشنوی اینها غذای روح است. ببین از طریق دهان غذای جسم میرسد اما از طریق چشم و گوش غذای روح است که میرسد، قرآن میفرماید به غذایی که از طریق دهان تغذیه جسمانی میکنی توجه میکنی چرا به غذایی که از طریق چشم و گوشت تغذیه روحی میکنی چرا به آن توجه نمیکنی؟ چه فیلمی است داری میبینی؟ چه کتابی است داری میخوانی؟ با چه کسی رفت و آمد میکنی؟ چه موسیقیای داری گوش میکنی؟ برای این که همه اینها روی شخصیت تو اثر دارد. همان اثری که روی شخصیت تو دارد روی شخصیت دیگران دارد. بنابراین موسیقیسازی غیر حرام ممکن است چون موسیقی آثار مختلف دارد سینمای غیر حرام هم ممکن است بلکه من میخواهم بگویم سینمای واجب و مستحب هم ممکن است. همین الآن ما سینمایی داریم واجب است باشد و نیست و وقتی این نیست خلأ این سینما را آن سینمای شهوت و سینمای مالیخولیا و سینمای جهل و سینمای طغیان دارد پر میکند. وقتی این سینما نیست آن سینما دارد خلأ را پر میکند پس این سینمای تو، سینمای واجب است. وقتی بازیهای کامپیوتری هست که الآن آمده و دارد به بچه کوچک خیانت سیاسی را یاد میدهد، یک بازی آمده حتماً دیدید، من ندیدم ولی شنیدم، حتماً شماها دیدید که آنجا آمریکاییها ناتو دارد به ایران حمله میکند توی همین برج میلاد توی تهران و بعد این بچه ایرانی که دارد بازی میکند این قهرمان است این باید سعی کند خودش را به اشغالگران و متجاوزین برساند خانههای مخفی و تیمی در اختیارشان بگذارد و آنها را راهنمایی کند که چطوری سریع، تهران را اشغال کنند! یعنی در قالب بازی دارد خیانت و ضدارزش را ارزش میکند. یک بازی بچهها را دیدم که قهرمان این بازی این بود که باید میرفت توی خانه همسایه، خرابکاری میکرد مثلاً آشپزخانهاش را خراب میکرد شیشه او را میشکست بعد قایم میشد که صاحبخانه او را نبیند! خب این دقیقاً دارد در قالب بازی، شرارت آموزش میدهد در حالی که اگر یک هنرمند مسلمان اینجا بود که یک بازی درست میکرد که همین هیجان در آن باشد، منتها چطوری؟ مثلاً چطور میگویند حضرت امیر(ع) یواشکی میرفت در خانه فقرا غذا و پول میگذاشت؟ خب تو به جای این که شرارت کنی خیر و خدمت به خلق را، این را مخفیانه بکن. یعنی هیجان هم در آن هست. مخفیانه برود، غذا برای او بگذارد، پول به او کمک کند، مشکل او را حل کند. یا مثل جبهه که فرمانده یواشکی میآمد لباس بچهها را میشست بیاید لباس او را بشورد. یعنی میتوانی این هیجان را ایجاد کنی هیجان که چیز بدی نیست هیجان چیز خوبی است ما بدون هیجان نمیتوانیم زندگی کنیم حتی هیجان جزو اراده بشر است. منتها این هیجان در مسیر مثبت یا غلط. وقتی تو بازی کامپیوتری که اخلاق را با هیجان و هنر مخلوط کند درست نکنی او کارش را میکند، بچه من و تو هم که معطل نمیماند. بچه جان همینجا بنشین پانصدسال دیگر میخواهیم یک بازی کامپیوتری اخلاقی برایت درست کنیم! فعلاً پانصدسال اینجا بنشین. خوب میرود. لذا این کار واجب میشود. حالا کثیفتر از آن که دوستان در شورای عالی انقلاب فرهنگی آمدند گفتند بازیهایی آمده که قهرمان آن کل بازیاش آمیزش جنسی است! یعنی این یک کسی است میرود در یک خانه انواع و اقسام! که آدم واقعاً تعجب میکند در ژاپن، در توکیو ما رفتیم یک کتابفروشی که کتابهایشان را نگاه کنیم دیدم در بخش کتابهای کودکانش کتابهای آموزش همجنسبازی با تصویر داشتند، در بخش کودک! که بعد به آن فروشنده گفتم شما این کتابها را برای بچههایتان میگذارید که بخوانند؟ گفت من هرچه که از من بخرند میگذارم. مثل بعضی از هنرمندان و سینماگران ما هستند که میگویند مشتری داشته باشد مهم نیست که داری چکار میکنی!
بنابراین آیا سینمای غیر حرام نداریم؟ سینمای واجب چرا میگویید غیر حرام؟ اگر هنر زیباست، اگر منشأ زیبایی جمال و زیبایی خداوند است و زیبایی غیر فریب و فریبکاری و فریبایی و اغواگری است اگر ما طرف کمال مطلق و جمال مطلق هستیم اگر هرچه انسانی است حقیقتاً الهی است، اگر جاذبه فطری به سمت حق و به سمت خداست و «فطرتالله التی فطرالناس علیها» یعنی فطرت بشر الهی است پس ما از این جاذبه فطری در همه هنرها میتوانیم استفاده کنیم مهم این است که یک مرز سینمای دینی و غیر دینی، اسلامی و غیر اسلامی اینجاست. «لهم قلوب لایفقهون بها» یک بخشی از بشریت هستند که قلب دارند یعنی این امکان و ظرفیت برای درک عمیق مسائل به آنها داده شده اما «لایفقهون بها»؛ فقه؛ یعنی درک عمیق. قدرت درک فهم عمیق دارند اما استفاده نمیکنند و این استعداد را در دنیا تعطیل کردهاند. «و لهم اعینٌ لایبصرون بها» چشم دارند نمیبینند. «و لهم آذانٌ لایسمعون بها» گوش هم دارند اما نمیشنوند. «اولئک کالأنعام» مثل چهارپایان هستند. چهارپایان هم چشم و گوش دارد اما حقایق الهی و انسانی را که با او در میان میگذاری نمیفهمد. او فقط همین ماده عالم را میفهمد. «بل هم اضلّ» اینها از چهارپا چهارپاترند! اینها هشتپایند! چرا میگوید اینها از آنها حیوانترند؟ برای آن که در حیوان، ظرفیت خلافتالهی نیست اما در انسان هست که تعطیل کرده است. حیوان را نمیتوانی محکوم و متهم کنی اما انسان را میشود محکوم و متهم کرد. «اولئک هم الغافلون» این یعنی غفلت. ببینید سینما را بر اساس این آیه عرض میکنم سینمای غفلت داریم، سینمای بصیرت داریم. سینمای غفلت، سینمایی است که مخاطب آن چشم و گوش دارد ولی کاری کند که حقایق الهی را نشنود و نبیند. مثل حیوانات زندگی کند. سینمای غفلت سینمایی است که سبک زندگی انعام، سبک زندگی حیوانی را ترویج میکند. سینمای توحیدی و سینمای دینی این است آنچه که شاخص حرمت و حلیّت در همه هنرهاست، شعر و موسیقی تا سینما، این است که چه تأثیری دارد و چه خصوصیتی دارد؟ غفلت از خداوند و دوری از معنویت و عدالت، یا توجه به آنها و اقبال به آنها. سینما هم مثل هر هنری میتواند گمراه کننده باشد. سینمای شهوت باشد. غرق در ابتذال و فساد و پستی کند و میتواند عکس این باشد. مرز حلال و حرام، اینجاست و این دوتا هزینه باید بدهد: 1) مربوط به فاعل، یعنی هنرمند؛ حسن و قبح فاعلی. 2) راجع به فعل یعنی هنرت، سینمایت، حسن و قبح فعلی. میدانید که در بحث اخلاق حسن و قبح فعلی داریم و حسن و قبح فاعلی داریم. فعلی یعنی خود کار خوب است، حسن فعلی یعنی خود کار خوب است مثلاً به یک کسی خدمت کردی. اما حسن فاعلی این است که چرا به او خدمت کردی؟ منظورت چه بود؟ چون شما میتوانید به یک فقیری پول دهید اما منظورت شهرت و ریا باشد، اینجا حسن فعلی هست حسن فاعلی نیست. حسن فعلی با قبح فاعلی جمع شد! این مشکل دارد. ممکن است سینمای تو تأثیر مثبت در جامعه بگذارد ولی خود تو چون انگیزهات خراب است مشکل دارد تو خودت رشد نمیکنی تو سقوط میکنی گرچه ممکن است یک فیلمی ساختی که این فیلم حسن فعلی دارد یعنی روی مخاطب تو اثر مثبت گذاشت ولی روی خود تو اثر منفی گذاشت! عکس آن؛ میشود حسن فاعلی داشته باشی قبح فعلی. یعنی شما منظور و نیّتتان بد نبود قصدتان خدمت بود اما چیزی ساختی و کاری کردی که اثر منفی آن بیشتر از اثر مثبت آن بود. اینجا به لحاظ فاعلی حسن فاعلی بود نه قبح فاعلی. اما به لحاظ فعلی، قبح فعلی بود. کار تو زشت بود، تو یک کاری کردی، حرفی زدی، انگیزهات خوب بود نیتت درست بود ولی کار را با این کار یا فیلمت خراب کردی. قبح فعلی و قبح فاعلی هم همین کاری که در دنیا اغلب سینماها و اغلب هنرها در همین مسیر است یعنی هم فعل هم فاعل هر دویش قبیح است. یعنی طرف با انگیزه مادی کار زشت میکند، آن چیزی که از ما و شما خواستند و چون سخت است بعضیها فکر کردند با ذات سینما مشکل دارد نمیدانند با ذات نفسانیت بشر مشکل دارد البته نفسانیت بشر هم دو بُعدی است. این آن است که ما بتوانیم در عرصه سینما و هنر، هم حسن فاعلی و هم حسن فعلی داشته باشیم. البته سعی و خطا هست، صفر و صدی نمیبینیم، طیفی است که مدام باید تکامل بشود مثل همه عرصههای دیگر.
والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی